طرح مساله:
مقوله مقاومت و پایداری ارتباط
تنگاتنگی با اهداف و غایات زندگی انسان دارد. افراد بشر فارغ از وابستگیهای
مذهبی، فکری، قومی و نژادی، اهداف و غایاتی را برای زندگی خود ترسیم میکنند و گاه
از تمام استعدادها و توانمندیهای خود در رسیدن به این اهداف کمک میگیرند.
دستیابی به اهداف مستلزم پافشاری و ایستادگی در مسیر است و به هر میزان که اهداف و
غایات از اعتبار و ارزش بالاتری برخوردار باشند، ایستادگی و پایداری بیشتری را طلب
میکند. در نگاه قرآن مجید، پایبندی و اصرار بر اهداف و ارزشها و حفظ هویت ایمانی
«مقاومت» خوانده شده است. از آنجا که مقاومت و ایستادگی به خودی خود، توام با
دشواری، مشکلات و ناهمواری راه است و دقیقا به همین دلیل، در خیلی از موارد، افراد
متزلزل شده و از ادامه مسیر منصرف میشوند. به تعبیر شاعر عرب:
خَلیلَیَّ قُطّاعُ الْفَیافی اِلَی
الْحِمی كَثیرٌ وَ اَمَّا
الْواصِلونَ قَلیلٌ
یعنی دوستان من كسانی كه در صحرا به
طرف مقصد راه میافتند در ابتدا زیاد هستند اما تدریجاً كم میشوند و در نهایت
کسانی که به مقصد میرسند اندکند. (اول یك شور و هیجانی همه را فرا میگیرد اما به
مقصد رسیدن استقامت میخواهد.)(سبزواری، 1370: 2/70)
قرآن کریم با واقعبینی، در مقام پیجویی
و واکاوی مشکلات و چالشهای فراروی مقاومت برآمده است و درصدد است تا آنها را به
سالکان طریق و پیروان شریعت اسلامی گوشزد نماید. و با لحن تسکین و آرام بخش (که
این سنخ از مشکلات مسبوق به سابقه است) میفرماید: وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ
الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً
كَثِيراً آل عمران/186 به طور مسلم در آينده از اهل كتاب (يهود و نصارى) و مشركان
سخنان ناراحتكننده فراوانى خواهيد شنيد. و در آیه دیگر میفرماید: إِنْ
يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ
الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاس آل عمران/140 و سپس اتکاء به خدا را ریشه
پایداری و استواری و در نهایت، پیروزی دانسته که انفعالها و خلأهاى نفسانى را سد
ميكند و ترسها و نگرانيهاى نابجا و ناشى از وهم را ميزدايد و انگیزه و روح
انسان را راسخ و مقاوم میسازد. قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا
اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ
بقره/ 249 .
در این تحقیق با تمرکز بر مفهوم
مقاومت در قرآن کریم، که گاه صریحا با ماده «ق وم» و مشتقات آن به کار رفته است و
گاه هر چند ماده«ق وم» در آن نیامده است، اما متضمن مفاد و معنای مقاومت است.
همانند واژه ثبات در آیه وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا 250/ بقره،[1]
مرصوص در آیه كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ صف/4[2]، تبدیلناپذیری در و ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[3]
احزاب/23 و یا مفهوم مخالف ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا[4]آل
عمران/146که متضمن معنای مقاومت است. در صدد پاسخ به این پرسش هستیم که از نگاه
قرآن چالشها، تنگناها و محدودیتهای مقاومت چیست؟
ضرورت تحقیق:
مقاومت به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی
و محوری در فرهنگ اسلامی که از مبانی نظری و تجربی غنی متکی به قرآن و سنت معصومین
(ع) برخوردار است؛ از ابتدای نزول وحی و ظهور شریعت اسلام تا کنون با زندگی پر
فراز و نشیب مسلمانان عجین بوده است و پیروان اسلام با این مفهوم زیستهاند و
اولیای دین آن را مایه کرامت و بزرگی افراد دانستهاند؛[5]
(لیثی واسطی، 1374: 333) اما در عین حال از جهاتی ضرورت بحث وجود دارد.
1: تمرکز بر مفاهیم و آموزههای قرآن
و کوشش در جهت بازگرداندن آنها به متن زندگی فردی و اجتماعی، مستلزم تحقیق و
واکاوی مفهومی و بازتعریف مجدد آنها در ظرف اجتماعی معاصر و متناسب با تحولات
اجتماعی است. از این رو پرداختن به مقوله مقاومت به عنوان یکی از مفاهیم اساسی
قرآن کریم که گسترهای از رفتار، گفتار، جهاد، حالتهای روحی روانی و ... را در بر
میگیرد و به تعبیر برخی از مفسرین، استقامت، خلاصه تمام عقیده، شریعت و اخلاق
اسلام است (ان الإسلام بعقيدته و شريعته و أخلاقه يتلخص بكلمة واحدة، و هي
الاستقامة.) (مغنیه، 4: 273 و 1/27) لازم است.
2: یکی از عناصر اصلی مقاومت و تداوم
آن، توده مردم و نقش آنها در مقاومت است. مردم در همه ابعاد مقاومت، نقشی محوری و
کلیدی دارند و حضور آنها درصحنه شرط لازم است. از این رو توسعه و ترویج فرهنگ
مقاومت بویژه با تکیه بر مبانی قرآنی و در قالب ادبیات دینی آن هم در گستره وسیع
اجتماع ضروری است. جالب است که در آیه فاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ
مَعَك هود/112خدواند استقامت و پایداری امت را از پیامبر درخواست کرده است و
پیامبر را مسئول پایداری امت دانسته است. همین تعبیر در سوره شوری هم آمده است که فَلِذلِكَ
فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْت شوری/15 ولی در آنجا و مَنْ تابَ مَعَك
ندارد. لذا مفسرین جمله «شیبتنی سوره هود»، سوره هود مرا پیر کرد را مربوط به آیه
سوره هود دانستهاند که در آن خداوند نه تنها پایداری شخص پیامبر را بلکه استقامت
امت را هم از پیامبر طلب میکند.( قرطبی،1364: 10: 107) برخی در وجه این درخواست
از پیامبر توضیح دادهاند که کسانی که از
نظر اجرایی و نه ابلاغی در جامعه سرپرستی دارند، اینها مسئول عمل کسانی هستند که
تحت سلطه آنان قرار میگیرند و باید بستر را برای این که افراد تحت سرپرستی او به
دستورات الهی عمل کنند را فراهم سازند. رک: (صادقی تهرانی،1365: 14: 412 و تهرانی،
1392: 5/ 175) شبیه مسئولیت پدر و مادر که قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نارا تحریم/6
در آن مسئولیت حفظ اهل را خداوند از والدین درخواست کرده است.
3: اقتضائات عینی جامعه ما و مواجهه
همهسوی قدرتهای استکباری، مقاومت را فراتر از یک آرمان و ایدهآل، به الزامی
غیرقابلاجتناب بدل کرده است؛ به گونهای که مقاومت پیوند و ارتباطی نزدیک با
آرمانها و علایق پایدار نظام اسلامی دارد. به تعبیر مقام معظم رهبری: وظیفهی ما این
است که ما کشور را، هم نیرومند کنیم، هم مقاوم کنیم؛ قدرت کشور را بالا ببریم و آن
را مقاومسازی کنیم.(سخنرانی۱۳۹۵/۱۰/۱۹) از سوی دیگر، در فضای کنونی جامعه ما به
دلیل ارتباط این موضوع با زندگی روزمره مردم، حساسیتهای اجتماعی و سیاسی را
برانگیخته و برخی با برجسته کردن مخاطرات و چالشهای مقاومت برآنند برخی مشکلات و
تنگناها را به عنوان پیامدهای مقاومت ذکر
نمایند. و یا برخی دیگر، اصل مقاومت و اصرار بر حفظ ارزشها را کمثمر و گاه
غیرمنطقی جلوه دهند، از این رو واکاوی چالشها و مشکلات مقاومت از نگاه قرآن میتواند
تا حدی در تحلیل دقیق و درست چالشها و پیامدهای مقاومت راهگشا باشد.
به منظور دوری از ابهام و تبیین درست
و منطقی موضوع، ابتدا واژه شناسی و بیان مراد از عنوان پژوهش ضروری است.
واکاوی مفهوم مقاومت:
واژه مقاومت یکی از واژگان پر کاربرد
و متداول در حوزههای مختلف است؛ اما واژه شناسی و تبیین مفهومی نشده است.
آنچه که امروز در ادبیات سیاسی و اجتماعی
از مقاومت اراده میشود، بیشتر ایستادگی و نوعی تقابل در برابر دشمن و تن ندادن به
خواستههای اوست، همین معنا در کتب لغت فارسی برای مقاومت ذکر شده است. در فرهنگ
فارسی عمید مقاومت اسم مصدر و به معنای ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن
و ضدیت کردن آمده است. (عمید، 1369: 2/1836) و در لغتنامه دهخدا و معین ایستادگی،
برابری و پافشاری برای مقاومت ذکر شده است.(دهخدا، 1373: 13/18811) با این توضیح،
مقاومت نوعی هماوردی و تلاش فعالانه معطوف
به تغییر و تبدیل در رفتار طرف مقابل و طرد غیر است و ارتباط نزدیکی با قدرت و
توانمندی بر قرار میکند. مقاومت در این معنا، نوعی عاملیت برای انسان قائل است و
متفاوت از معنای صبر و شکیبایی است که متضمن سکوت و توقف است. اهل لغت تعبیر حبس و
امساک را در معنای صبر لحاظ کردهاند. (زبیدی،1414: 7 /70) (جوهری،1410: 2 /706)
راغب اصفهانی مینویسد: «الصبر: الامساک فی ضیق یقال صبرت الدابه : حبستها بلا
علف» (راغب اصفهانی،1412: 474) و برخی صبر را به ضد آن که همان جزع است معنا نمودهاند.
«الصبر: ضد الجزع» (مصطفوی،1360: 4/ 26)
کاربرد مقاومت در قرآن
در آیات قرآن، واژه مقاومت ذکر نشده
است اما واژگان مشابه و مشتقات ماده قوم از قبیل استقم، استقاموا، مستقیم و.. آمده
است. برخی از نویسندگان صرفا با تمرکز بر کاربرد ماده قوم در قرآن، معتقدند که «از
مجموع برخی از آیات قرآن که واژه مستقیم و مشتقاتی از این ماده در آنها دیده میشود
و نیز با توجه به تفسیر و توضیحی که مفسران قرآن گزارش کردهاند به این نتیجه میرسیم
که توسط و اعتدال و میانه گزینی در امور .... حقیقت مفهوم استقامت را ارائه میکند.»
(حجتی، 1365: 198) ایشان به برخی از آیات از جمله وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا
وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواما فرقان/67 استناد میکند که آیه دو
حد ممدوح و مذموم بذل را بیان میکند و با تعبیر «قواما» خواسته است که مسلمانان
در بذل و بخشش میانهروی را برگزینند. این نویسنده کلمه «قیم» که در برخی از آیات
قرآن به چشم میخورد را به معنای امری دانسته است که عاری از اعوجاج و انحراف باشد
و نیز کلمه «قوام» به فتح قاف در آیات قرآن به معنای عدل و اعتدال است «و امه
قائمه» یعنی امتی که مستقیم و معتدل میباشد. و به خاطر این که در این ماده مساله
توسط و اعتدال نقش اساسی در تشکیل مفهوم آن را دارد در اصطلاح عربی نیم روز را
«قائم الظهیره» میگویند چون چنین ساعت و لحظهای عبارت از لحظه توسط و اعتدال
آفتاب به هنگام تابش و میانگین مسیر دو سوی طلوع و غروب آن بوده و سایه آفتاب به
کوتاهترین و کمترین حد خود میرسد. (همان،192) در نهایت این نویسنده آیه فَاسْتَقِمْ
كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ هود/112 را چنین معنا میکند: که بدان گونه که
موظف و ماموری، در راه خویش معتدل و متوازن و پایدار باش. و همین جا بود که فرمود
«شیبتنی سوره هود». ایشان بخش بعدی آیه را که َ «وَ لا تَطْغَوْا» (طغیان نکردن)
است، را نمایانگر وجود مفهوم اعتدال در فاستقم میداند. (همان، 215-216) و میافزاید
به ندرت میتوان کسی را یافت که در این دنیا به هیچ وجه دچار نوعی از انحراف از
صراط مستقیم و راه معتدل نگردد. (مثلا در امور اخلاقی در انفاق معتدل باشد و به
بخل و اسراف نگراید) (همان، 200)
برخی از مفسرین برجسته اهل سنت نیز
بدون استناد به اقوال لغویین فَاسْتَقِمْ در آیه را به توسط میان افراط و تفریط
معنا کردهاند. فخر رازی میافزاید: شناخت و احاطه بر طریق مستقیم دشوار و دشوارتر
از آن عمل و حرکت بر مقیاس آن است. (فخر رازی، 18: 406) آلوسی فَاسْتَقِمْ را که
امر به دوام بر استقامت و ادامه آن است را چنین معنا میکند: که همواره بر طريق
مستقيم كه راه متوسط ميان افراط و تفريط است سلوك كن، و اين كلمه جامعى است سرمشق
در علم و عمل و اخلاق. (آلوسی،6: 345)[6] زمخشری
نیز چنین مشی کرده و فَاسْتَقِمْ را به توسط بین الافراط و التفریط معنا کرده است.
(زمخشری،2: 432)
یکی دیگر از نویسندگان با پیجویی
معنای آیه فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ در میان ترجمههای کهن و قدیمی، بر آن است که
در ترجمههای قدیمی فاستقم به معنای مستقیم و راست ایستادن آمده است؛ اما در غالب
و بلکه همه ترجمههای جدید، به پایداری و ایستادگی ترجمه شده است. ایشان در بیان
تفاوت و افتراق بین دو معنا مینویسد: حرکت روی صراط گاهی با استقامت ورزیدن و ایستادگی
است و گاهی با تقیهکردن و کوتاهآمدن و تسلیم شدن. بنابراین آنچه اهمیت دارد توجه
به امر الهی و حرکت بر صراط مستقیم است. در حالی که استقامت و ایستادگی، چیزی جز
مستقیم رفتن است و تنها در مواردی که خداوند از مخاطبین خود خواسته استقامت بورزند،
مصداق این کلمه خواهند بود. این نویسنده نیز شاهد مهم بر این که ترجمه دقیق
فَاسْتَقِمْ، «مستقیم» است نه «استقامت» را تعبیر «وَ لا تَطْغَوْا» در آیه میداند
که مقصود طغیان از حد است و این طغیان از حد، خارج شدن از طریق مستقیم، یا از حدود
تعیین شده است. در آیه مشابه در سوره شوری هم، دنبال «و اسْتَقِمْ» آمده است: «وَ
لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُم»، هوی و بدعت، خروج از خط مستقیم است.(خواهد آمد که
علامه طباطبایی لا تطغوا را دقیقا قرینه بر این میداند که مراد از آیه مستقیم
رفتن نیست) در نهایت ایشان ترجمه فَاسْتَقِمْ به ایستادگی را ناشی از فضای ذهنی مترجمان
در پس از انقلاب دانسته است که در شرایط دشوار سیاسی طی چهار دهه گذشته و اهمیت
ایستادگی در برابر دشمن رایج شده است.(جعفریان، 1392)
از کاربرد این واژه در برخی از روایات نیز ممکن
است معنای اعتدال و میانهروی استظهار شود. شیخ صدوق در معانی الاخبار روایتی را
از امام معصوم (ع) نقل میکند که« الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ هُوَ صِرَاطَانِ
صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ
الْمُسْتَقِيمُ فِي الدُّنْيَا فَهُوَ مَا قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ
عَنِ التَّقْصِيرِ وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ يَعْدِلْ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ
وَ أَمَّا الطَّرِيقُ الْآخَرُ فَهُوَ طَرِيقُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْجَنَّةِ
الَّذِي هُوَ مُسْتَقِيمٌ لَا يَعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّةِ إِلَى النَّارِ وَ لَا
إِلَى غَيْرِ النَّارِ سِوَى الْجَنَّةِ»
یعنی صراط مستقیم در دنیا عبارت از امر و حالتی است که پایینتر از غلو و
بالاتر از تقصیر باشد، به عبارتی راست و مستقیم باشد و به هیچ طرف باطل منحرف نشود
و اما صراط مستقیم در امر آخرت عبارت از راه مومنین فراسوی بهشت و سعادت جاوید است
که به جهنم یا غیر آن متمایل نشود. (ابن بابویه صدوق، 1403: 33)
برخی دیگر از مفسرین استقامت در هر
امرى را به معناى ثابت قدم بودن در حفظ آن و در اداى حق آن به طور تمام و كامل دانسته
است. ایشان نیز با توجه به کاربردهای متفاوت این واژه در قرآن معتقد است؛ نمیتوان
برای ماده قوم معنای واحدی را در نظر گرفت؛ بلکه باید آن را متناسب با موصوف و یا
مضاف الیه آن در نظر گرفت. مثلا آنجایی که در مورد راه و صراط آمده است، به معنای
مستقیم است؛ و آنجا که نسبت به افراد به کار رفته است به معنای لزوم و مداومت بر
راه مستقیم است. با این توضیح، استقامت انسان، عبارت است از پايدارى به تمام قوا و
اركان در برابر وظايفى كه به وى روى مىآورد، به طورى كه كمترين نيرو و استطاعتش
نسبت به آن وظيفه بى اثر نماند. این مفسر نسبت به قرینیت «ولا تطغوا» بر معنای
اعتدال و میانهروی میافزاید: اگر منظور از امر به استقامت، امر به ملازمت اعتدال
و دورى از افراط و تفريط مىبود، مناسبتر آن بود كه دنبال اين امر، هم نهى از
افراط و هم نهى از تفريط را بياورد، و حال آنكه دنبال جمله مورد بحث تنها از افراط
نهى كرده و فرموده: وَ لا تَطْغَوْا. اينكه فرمود: وَ لا تَطْغَوْا معنايش اين
است كه از خط مشى كه فطرت و خلقت براى شما ترسيم كرده و از آن مرزى كه برايتان
تعيين نموده كه همان عبوديت براى خداى يكتا است تجاوز نكنيد، همچنان كه امم قبل
از شما تجاوز نمودند و كارشان منجر به شرك شد و سرانجام به هلاكت رسيدند. (طباطبایی،1417:11/
48)
معنای برگزیده
مراجعه به کتب لغت بیانگر این است که
واژه استقامت دارای معانی مختلف از قبیل اعتدال (توسط)، (جوهری، 1407: 5/2017)[7](الزبیدی،
1414: 17/592)، استمرار، (ابی هلال، 1417: 51)،[8](الفراهیدی،
1414: 694) ، ثبات و پایداری، (ابن اثیر، 1364ش: 4/125) به کار رفته است هر چند که
برخی برآنند که معنای اعتدال شهرت بیشتری دارد. حمل معنای این واژه و مشتقات آن بر
یک معنا و صرف از معنای دیگر نیاز به دلیل و شواهد دارد. ضمن اینکه استناد به
ترجمههای فارسی آن هم در یک مورد خاص نمیتواند بیان کننده معنای ماده قوم در همه
کاربردهای قرآنی آن باشد. از سوی دیگر، لازمه مستقیم رفتن و اعتدال، پایداری و
ثبات است.
با عنایت به برخی از روایات وارده در
ذیل آیات، ماده «ق وم» و مشتقات آن در قرآن به معنای استمرار و ملازمت به کار رفته
است؛ چنانکه لغویین متقدم و برجستهای چون ابی هلال و ترتیب العین تصریح کردهاند.
در این صورت استقامت، تعبیر جامعی است که شامل همه فضائل و نیکیها میشود و
اختصاص به مورد خاصی از قبیل رفتار و کردار، باور و عقیده، و یا منش اخلاقی ندارد
بلکه در همه این موارد ملازمت و استمرار مد نظر است. زبیدی نسبت به آیه «إِنَّ
الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» فصلت/30 میگوید: أَي
عَمِلُوا بطاعَتِه و لَزِمُوا سُنَّة نَبيِّه (صلّى اللّه عليه و سلّم) وی استقامت
را مطلق اطاعت از خداوند و ملازمت بر سنت پیامبر دانسته است.(الزبیدی، پیشین: 17/
592). همچنین این معنا با ظاهر آیات قرآن سازگارتر است و همه آیاتی را که ماده قوم
در آن آمده است را در برمیگیرد از قبیل « قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا
فَاسْتَقِيمَا وَ لاَ تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ» یونس/89،
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» احقاف/13، «إِنَّ
الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ»
فصلت/30، «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُم» توبه 7[9]
نیز این معنا با جایگاه والای استقامت که برخی آن را ملازم با عصمت دانستهاند.
(مجلسی، 1404: 3/ 75)[10]
سازگاری دارد. در حديثى از پيامبر اسلام ص نقل شده است كه فردی به ایشان گفت: «اخبرنى
بامر اعتصم به» دستورى بگو كه به آن چنگ زنم و در دنيا و آخرت اهل نجات شوم پيامبر
(ص) فرمود: «قل ربى اللَّه ثم استقم» بگو پروردگار من اللَّه است و بر اين گفته
خود بايست. (ابن كثير، 1419:7 /161)
اکنون به برخی از این روایات اشاره
میشود: علی (علیه السلام) در ذیل آیه إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ
ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا
تَحْزَنُوا. فصلت/30 میفرماید: «وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ
فَاسْتَقِيمُوا عَلَى كِتَابِهِ وَ عَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ» ایشان مخاطب در آیه
را مومنین و متعلق استقامت را کتاب خدا دانسته است. با توجه به استناد استقامت به
کتاب، ملازمت و همراهی با کتاب مراد است و الا اعتدال و میانه روی در کتاب معنا
ندارد. (شریف رضی، 1414: خ176) چنان که در نقلی از اهل سنت فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ
هود/112 استقم على القرآن آمده است. در (سیوطی،1404: 3/ 351) به تعبیر ابن ابی
الحدید مفاد این آیه همانند آیه دیگر قرآن إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ
آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا،[11]حجرات/15است
که معنای استقامت در آیه ثبات و ملازمت است «أي ثم ثبتوا على الإقرار و مقتضياته»
(ابن ابی الحدید، 1404: 10/ 27) در روایتی ابى بصير میگوید: به حضرت ابى جعفر
باقر عليه السّلام گفتم قول خدا را إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ
اسْتَقامُوا: البتّه آنهايى كه گفتند پروردگار ما خداست آن گاه به اين گفته
استقامت كردند؛ فرمود: قسم به خدا آن همين مذهب و عقيدهاى است كه شما بر آن هستيد
و اگر استقامت بر راه و طريقه حقّه (اماميّه اثنى عشريّه) نموده بودند ما آنها را
از آب فراوان سيراب ميكرديم. (طبرسی، پیشین:10/560) در روایت دیگر امام صادق (ع)
نسبت به آیه وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً
غَدَقاً جن/16میفرماید: اگر استقامت ورزیدید و همچنان ملازم با ولایت امیر
المومنین بودید، هرگز گمراه نخواهید شد. قال لو استقاموا على ولاية [أمير
المؤمنين] علي بن أبي طالب ع ما ضلوا أبدا (فرات الكوفي، 1410: 512)
برخی از مفسرین نیز همین معنا را
نسبت به ماده استقامت ذکر کردهاند. شیخ طوسی در تبیان(طوسی،5/176و 6/78)[12]
و مرحوم طبرسی در مجمع البیان فاستقم را به معنای استمرار و پایداری گرفته است.
ایشان در ذیل آیه 112 هود آورده است که فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ یعنی بر موعظه و
بيم دادن و تمسك به طاعت حق و امر و دعوت بدان پايدار باش، و استقامت را همان اداى
مأموريت و رساندن آن و جلوگيرى از منهيات الهى دانسته چنانکه در قرآن، مأمور به آن
شده بود.[13]
(طبرسی، پیشین: 5/ 304) و برخی دیگر در ذیل آن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا
احقاف 13 آوردهاند: منظور از استقامت ملازمت و استمرار در دنیا بر دین خدا و
شریعت اسلامی است در باور و گفتار و رفتار.[14](
مغنیه، پیشین، 7: 44-45)
نتیجه بحث لغوی در دو نکته روشن میشود:
نتیجه اول این است که استقامت با توجه
به روایات تفسیری، در کاربرد قرآنی به معنای استمرار و ملازمت میباشد. با این بیان، تمایزی میان کاربرد قرآنی واژه
قوم با معنایی که در لغت فارسی از آن اراده شده است، وجود ندارد. زیرا گذشت که در
لغت فارسی مقاومت به معنای ایستادگی، برابری کردن و ضدیت آمده است و در کاربرد
قرآنی به معنای استمرار و ملازمت گرفته شده است. در واقع نتیجه این ملازمت بر
اصول، تقابل و طرد غیر و ضدیت با اوست.
نتیجه دوم، تمایز معنای صبر و مقاومت
است. زیرا چنانکه آمد صبر به معنای حبس النفس و تحمل و سکوت است؛ اما مقاومت صرف
بردباری نیست؛ بلکه تقابل و ضدیت با دیگری است و نوعی تحرک و هماوردی در آن لحاظ
شده است
و ارتباط نزدیکی با قدرت و توانمندی
بر قرار میکند. در برخی روایات نیز صبر و استقامت به عنوان قسیم هم به کار رفته
است علی علیه السلام میفرماید:« العمل العمل ثم النهایه النهایه و الاستقامه
الاستقامه ثم الصبر الصبر و الورع و الورع ان لکم نهایه فانتهوا الی
نهایتکم.»(شریف رضی، پیشین:خ 171) بر شما باد به کار بر شما باد به تلاش، سپس تمام
کردن تمام کردن و پایداری پایداری سپس شکیبایی شکیبایی سپس احتیاط احتیاط قطعا
برای شما پایان و مقصدی در نظر گرفته شده است پس به سوی مقصد خویش رهسپار شوید.
برخی از مفسرین نیز به این تفاوت معنایی اشاره کردهاند. «صبر به تنهایی پیروزی
آور نیست. بلکه انسان صابر باید ثبات قدم نیز داشته باشد و گرنه انسانی ساکت است
نه صابر. صابر کسی است که در متن حادثه حضور دارد و مشکل را لمس میکند و صحنه را
ترک نمیکند و اثر چنین صبری ثبات قدم است و ثبات قدم نیز پیروزی را در پی دارد.»
(جوادی آملی، 1387: 11/697) و برخی دیگر معتقدند صبر یک نوع توقف در کار و نوعی
عکسالعمل و خودداری است اما پایداری در متن آن حرکت نهفته است. (تهرانی، 1391:
5/29) البته برخی دیگر استقلال مفهومی آن دو را چنین توضیح دادهاند که استقامت به
معنای پافشاری در اصل دین و بیشتر مربوط به بعد فکری و اعتقادی است؛ اما صبر به
معنای شکیبایی در دشواریها و بیشتر ناظر به مقام عمل است.(طریحی،1375: 2/577)
چالش:
چالش در لغتنامههای فارسی به معنای
جنگ و جدال، گودال، آشیانه مرغ، عمیق، تلاش، کشتی و مصارعت و فعل چالش کردن به
معنای جنگ و جدال کردن آمده است. (دهخدا، پیشین) همچنین در مقام استعمال و کاربرد
برخی آن را به معنای لاتین chaleng و برخی دیگر برآنند که واژه چالش نسبت به امور
واقعی و عینی، معانی چون بحران، آسیب، آفت، تنگنا و محدودیت، کمبود، ضعف، را به
خود میگیرد و نسبت به امور ذهنی و حالات روحی، معانی سوال، شبهه، مباحثه، دلمشغولی،
اختلاف و.. به ذهن متبادر میکند.(ذوعلم: 1384) این تحقیق بدون ورود به نسبتسنجی
میان معانی لغوی و استعمالات آن و اینکه ممکن است برخی از موارد استعمال از معنای
لغوی آن دور و بعید باشند؛ چالش را به همان معنای تنگنا و محدودیت دانسته است که
ملازم با برخی مشکلات و سختیهاست که در فرایند مقاومت و یا پس از آن رخ میدهد.
(در مقابل موانع که معمولا قبل از مقاومت است مثلا دنیا طلبی، راحت گزینی و..)
اکنون به برخی از چالشها و تنگناهای مقاومت اشاره میشود.
الف: هزینه بر بودن مقاومت
به طور منطقی ملازمت و پایداری بر
اصول و ارزشها به منظور دستیابی به اهداف، مستلزم محاسبه، پذیرش و صرف هزینههای
مادی و معنوی است. به عبارت دیگر مقاومت در برابر دشمن جدای از عقلانیت و محاسبه
سود و زیان آن نیست. به تعبیر مقام معظم رهبری: ایستادگی و مقاومت عاقلانه و همراه
با تدبیر در مقابل فشارها، یقیناً پیروزی را بهدنبال خواهد داشت.(سخنرانی ۱۳۹۵/01/08)
برآورد هزینه مقاومت و مقایسه آن با دستاوردها و برآیندهای مقاومت یکی از پرسشهایی
است که در اذهان افراد وجود داشته است و در قرآن نیز بویژه در حوادث و رخدادهایی
از قبیل جهاد و غزوات پیامبر و همچنین صلح حدیبیه بازگو شده است. به عنوان نمونه
در جنگ احد پس از شکستی که به مسلمانان رسید خداوند در مقام ارزیابی نتایج آن و
تسکین قلوب میفرماید: إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ
مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاس آل عمران/140 اگر شما
را آسيبى رسيده است آن قوم را نيز آسيبى همانند آن رسيده و اين روزها را ميان مردم
مىگردانيم. قرح را به جراحت و زخمهایی که از بیرون بر بدن وارد شده است معنا
کردهاند.(مصطفوی، پیشین: 9/230) در این آیه خداوند در مقام سنجش سود و هزینه
مقاومت به مسلمانان گوشزد میکند که اگر بر مبنای محاسبات ظاهری هم قضاوت نمایید.
هزینه تحمیلی بر شما به همان میزان طرف مقابل است و از این جهت نیز شما پیروزید؛
اما در ادامه به اثر تربیتی مهم جهاد که همان ِتمایز و جدایی مومنین از غیرمومنین
است اشاره میکند، که البته این نتیجه قابل سنجش با هیچ مقیاسی نیست. «وَ
لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداء»َ آل
عمران/140
حال، به منظور سنجش هزینه مقاومت و
دستاوردهای آن از نگاه قرآن توجه به چند نکته لازم است:
1: از نگاه قرآن در فضای فشار و هجوم
بیامان جبهه باطل برای غلبه بر جریان حق بهترین و صحیحترین راه مقاومت و
ایستادگی است. «وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا
أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ
الْکافِرینَ.» بقره/250 هنگامی که طالوت و لشکریان او با سپاه جالوت روبهرو
شدند، جالوت و پیروان او مقاومت را برگزیدند و از خداوند درخواست کردند که گامهایمان
را استوار دار، و ما را بر این دشمنان کافر پیروز بگردان. در آیه دیگر خطاب به
پیامبر و مسلمانان میفرماید: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ
أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ.»آل عمران/139
سستی نکنید و به دشمن پیشنهاد سازش دهید. شما بالاترید چون خدا با شماست و مطمئن
باشید نتیجه مقاومت را بیکم و کاست به شما میدهد. و در مقام رد توهم ناپذیری
دشمن میفرماید «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ
أَعْمالَهُمْ.» محمد/1خداوند برنامهها و اهداف دشمنان کافر را و کسانی که در مسیر
خدا سنگاندازی میکنند، بیاثر میسازد و آنها را با شکست مواجه میکند. «اَم یُریدونَ
کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون.»طور/42
2: نادیده گرفتن اصول و ارزشها و
تنزل از آنها نتیجهای جز خسارت و زیان ندارد. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ
فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ»آل عمران/149 تعبیر انقلاب در آیه به معنای رجعت و
برگشت کامل است(طوسی، پیشین: 5/282) یعنی به همان مقياس كه در پرتو اسلام به پيش
آمدهاید و اميدها و استعدادهاى افراد و اجتماع شكوفا شده است در انقلاب ارتجاعى از
دست خواهید داد. ضمن اینکه دشمنان به جز این رضایت نخواهند داد. «وَ لَنْ
تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم.»
بقره/120
3: چنانکه در ابتدای بحث گفته شد
مقوله مقاومت و پایداری ارتباط تنگاتنگی با اهداف و غایات زندگی انسان دارد و
دستیابی به اهداف مستلزم پافشاری و ایستادگی در مسیر است و به هر میزان که اهداف و
غایات از اعتبار و ارزش بالاتری برخوردار باشند، ایستادگی و پایداری طبعا هزینه
بیشتری را طلب میکند. در نگاه کلی قرآن کریم، تربیت نفوس و ساختن افراد، تمایز
بین صفوف مومنان و غیر مومنان، آزمون و امتحان مسلمانان، نزول ملائکه، ورود به
بهشت أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّة احقاف/14، رضوان و رضایت الهی، به عنوان اهداف
مقاوت تعبیر شده است. اهمیت و اعتبار هر یک از این موارد نیز به اندازهای است که
بذل مال، جان و آبرو در برابر آنها شایسته است. با این نگرش، حساب سود و زیان با
نگاه به تحصیل آن اهداف معنا پیدا میکند. اگر فرد یا جماعتی از مسلمانان مقاومت و
پایداری کردند و مثلا تربیت نفسانی برای آنها محقق شد، پیروز شدهاند؛ هر چند در
آن جبهه به حسب ظاهر شکست بخورند و اگر این تربیت نفسانی محقق نشد، خسران دیدهاند؛
هر چند در آن جبهه پیروز شوند.
پرسشی که اکنون مطرح میشود این است
که آیا از نگاه قرآن مقاومت تنها با شاخصههای معنوی از قبیل آنچه در بالا آمد
قابل سنجش است یا مقاومت در قرآن از بعد نتایج مادی و دنیوی نیز قابل ارزیابی است؟
گذشت که مقاومت و پایداری مومنان به منظور حفظ ارزشهای الهی است و در واقع اصل و
علت فاعلى و غايى مقاومت و پایداری، خدا و نصرت دین خداست «وَ لَوْ لا دَفْعُ
اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»بقره/251 اما در عین
حال آثار مادی و دنیوی نیز به همراه دارد. برخی از این آثار عبارتند از امنیت،
آرامش روحی-روانی، نزول برکات و گشایش در امور دنیوی.
1: امنیت و آرامش: قرآن کریم در آیه
انَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ
عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 13/احقاف. عدم خوف و حزن را به عنوان پیامدهای
مقاومت ذکر کرده است. یعنی گروهى كه معتقد به ربوبیت پروردگار هستند و بر آن
استقامت مينمايند هرگز بر آنان بيم و هراسى رخ نخواهد داد و نيز حزن و اندوه به آنان
عارض نخواهد شد. برخی عدم خوف را مربوط به
آنچه كه از امور آخرت در پيش است و عدم حزن را به عدم نگرانی پس از خود نسبت به
اهل بيت و فرزندان دانستهاند که این نهايت درجه مطلوب مؤمن است. (طبرسی ،
پیشین:9/18)
2: توسعه در رزق: در آیه 16 سوره جن
آمده است: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى
الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً جن/16 در برخی از روایات ماء غدقا را
به علم تعبیر کرده است. بريد عجلى از امام صادق (ع) نقل میکند كه حضرت فرمود: معناه
لافضناهم علما كثيرا يتعلمونه من الأئمه (بحرانی، 1416: 5/ 509) اما غالب مفسرین
ماء غدقا را به معنای عام و کنایه از توسعه در رزق دانستهاند (ابوحیان اندلسی:10/300)
و برخی مضمون آن را نظیر آیه «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا
لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» اعراف/96 که تقوا
موجب فزونى ارزاق مادى و وفور نعمت و آبادى و عمران و بركت مادى نیز مىباشد. (طبرسی،
همان: 10/559 و طباطبایی، پیشین، 20/46 ) در منابع تفسیری تسنن نیز توسعه در رزق
دنیوی ذکر شده است. قال لو آمنوا كلهم لَأَسْقَيْناهُمْ لأوسعنا لهم من الدنيا (سیوطی،
پیشین: 6/ 274) نکته قابل توجه اين است که در آیه مورد بحث، آنچه مايه وفور نعمت
مىشود، استقامت و ملازمت بر ايمان است نه اصل ايمان، زيرا ايمان موقت و زودگذر
نمىتواند چنين بركاتى از خود نشان دهد، مهم استقامت بر ايمان و تقوى است. هر چند اين
آيات و مخاطبين مربوط به عصر نزول و در رخدادهای خارجی خاصی است، اما پیامدها و
اوصاف بيان شده عام و هميشگى است.
ب: باز تولید شبههها و شایعه سازی
در فضای مقاومت و ایستادگی به منظور
تضعیف روحیه و تزریق یاس و نومیدی به جامعه، شبهه ها و تردیدهای مختلفی در قالب
جنگ روانی توسط بدخواهان و منافقین تولید میشود که بر تشویش ذهنی و تزلزل فرد و
اجتماع میافزاید؛ از این رو تحلیل و بازشناسی اقدامات و تردیدهای آنان به عنوان
یکی از عوامل چالشبرانگیز در عرصه مقاومت ضروری است. در قرآن کریم مواردی چون
بزرگنمایی از تواناییها و امکانات دشمن و عدم نصرت الهی و نیز بینتیجه بودن
مقاومت، را میتوان به عنوان شبههها و تردیدهای دشمن دانست. چنانکه این موارد در
فضای کنونی جامعه ما نیز در برخی از نوشتهها و آثار خودنمایی میکند و مقاومت را
غیر لازم و گاه غیر منطقی ترسیم میکند.
در ماجرای جنگ احزاب که حفظ صلابت و
روحیه ایستادگی در برابر دشمن ضروری است، قرآن کریم از سه گروه منافقان، بیمار
دلان و شبهه آفرینان نام میبرد که در صدد آسیب رساندن به جبهه مقاومت برآمدهاند.
الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي
الْمَدِينَةِ احزاب/60 مرجفون از ارجاف به معنای متزلزل ساختن عقیده، سلوک و رفتار
دیگران با اشاعه باطل است. (مصطفوی، پیشین: 4/67) و مقصود كسانى است هر چند از
زمره مسلمانان بودند اما با شايعهسازى، در جامعهى اسلامى دلهره ايجاد مىكردند و
از تعبیر «فی المدینه» استفاده میشود که اتفاقا آنها در جهاد حاضر نمیشدند امّا در شهر شايعه مىكردند كه مسلمين شكست
خوردند و كفّار پيروز شدند يا پيامبر اسلام شهيد شد و در نتیجه سبب نگرانى مردم
مىشدند. از نگاه قرآن کریم فساد انگیزی این سه دسته به حدی است که آنها را ملعون
دانسته و فرموده است که در صورت عدم تنبه و ترک اقدامات خود، مستوجب قتل دانسته
شدهاند. مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا. در
آیات قبل نیز به برخی از منافقین اشاره میکند که حتی پیشنهاد ترک مدینه را به
مسلمانان دادند و عملا به بی نتیجه بودن مقاومت نظر دادند. وَ إِذْ قالَتْ
طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا احزاب/13 شما
در اين جا مقام نداريد، و ناگزير بايد برگرديد، معنايش اين است كه ديگر معنا ندارد
در اين جا اقامت كنيد، چون در مقابل لشكرهاى مشركين تاب نمىآوريد، و ناگزير بايد
برگرديد. در روايات هم آمده است كه منافقين گفته بودند محمد (ص) به ما وعده مىدهد
كه شهرهاى كسرى و قيصر را براى ما فتح مىكند، با اينكه ما جرأت نداريم در خانه
خود تا مستراح برويم؟! (طبرسی، پیشین: 8/545) دسته دیگری از منافقان نیز از پیامبر
اذن ترک جبهه را طلب میکردند. وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ و میگفتند إِنَّ
بُيُوتَنا عَوْرَةٌ، احزاب/13 يعنى خانههاى ما، در و ديوار درستى ندارد، و ايمن
از آمدن دزد و حمله دشمن نيستيم.(همان)
در جریان غزوه احد نیز منافقین به ترویج خبر
کشته شدن پیامبر مبادرت ورزیدند. در نتیجه کسانی که در پرتو شخص پیامبر پيش
مىرفتند و فاقد قدرت ايمانى و پيش برنده بودند، همين كه چهره آن حضرت در ميان
درگيرى جنگ پنهان شد و خبر كشته شدنش را شنيدند، در معرض جاذبههاى جاهليت قرار
گرفتند انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ آل عمران/145 و بنا به برخی نقلها با
خود گفتندكاش فرستادهاى به سوى عبد اللَّه بن ابى بفرستيم تا از ابى سفيان براى
ما امان گيرد (عاملی، 1360: 2/221) و با این اقدام خود انگیزه مقاومت و
پایداری دیگران را تضعیف میکردند.
قرآن کریم به عنصر دیگر بیرونی که
همان وسوسههای شیطان و تردید آفرینیهای اوست اشاره میکند و آن را عاملی در فرار
و عدم پایداری در جنگ احد دانسته است و با تعبیر حصر گونه میفرماید: إِنَّ
الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا
اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا آل عمران/155 اين تأكيد و حصر بدین
منظور است كه منشأ اين روى گرداندن را دريابند و به تعليلها و عذرتراشيهاى ديگر
نپردازند که مثلا سبب شکست آنان عدم نصرت الهی و یا قدرت و برترى نيروى دشمن بود، بلکه تنها عامل آن
ضعف پايه ايمان و نيروى معنوي مسلمانان بود که زمینه نفوذ و رخنه شیطان را فراهم
نمود.
ج: سوء ظن و بد گمانی به وعدههای الهی
پیگیری و جستجوی موارد بد گمانی و
سوء ظن مسلمانان به خداوند و نصرت او در قرآن کریم، مبین این معناست که غالبا در
صحنهها و لحظههای حساس و مخاطره آمیز، نوعی تردید در دل و جان مسلمانان رخ مینماید
تا آنجا که پیوند ایمانی آنان با خداوند را مورد آسیب قرار میدهد و گاه تا سر حد
شک و تردید در دعوت رسولان پیش میرود و در نتیجه روحیه مقاومت و پایداری را از
آنان سلب میکند. در مورد غزوه احزاب در قرآن آمده است إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ
بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ
تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا احزاب آیه/10 ظن در آیه مساوق با شک دانسته شده
است (بحرانی، پیشین: 5/ 854) برخی از مفسرین مخاطب در آیه را مومنان (آلوسی،
پیشین: 9/80) و برخی دیگر منافقان حاضر در احزاب (طباطبایی، پیشین:16/285)
دانستهاند، و مصادیق سوء ظن را گمان به عدم نصرت خداوند، اضطراب و تزلزل شدید، فریب
و ناتوانی خدا و سول او در دفع دشمن و قهرا شکست در برابر مشرکان، ذکر کردهاند.
ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً احزاب/12 ( طباطبایی، پیشین:16/285)
(مغنیه، پیشین: 6/ 199) (سبزواری نجفی، 1419: 7/424) مورد دیگری که دل و جان مسلمین به سوء ظن و
بدگمانی آلوده شد مربوط به صلح حدیبیه است. وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ
كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً فتح/12 آنان گمان کردند که حیات پیامبر و رسالت او به
پایان رسیده و دیگر رجعت و برگشتی به مدینه نخواهند داشت و همه به دست مشرکین کشته
خواهند شد (ابوحیان اندلسی،پیشین: 9/ 488
)(ابن عاشور، 26/ 139) و یا اين پندار كه خدا رسولش را يارى نمىكند و دين خود را
غلبه نمىدهد. ( قرطبی، پیشین: 16/ 269 و طوسی، پیشین: 9/ 317)
پیامهای جنگ احد:
در بررسی چالشها و پیامدهای مقاومت،
عطف نظر به جنگ احد اهمیت زیادی دارد. یکی
از رخدادهای درس آموز که بخش زیادی از آیات قرآن را به خود اختصاص داده است، غزوه
احد است که به گفته برخی بیش از 60 آیه سوره آل عمران (آیه 120 به بعد) به غزوه
احد پرداخته است. (ابن هشام، بیتا: 2/106)[15] ضمن
این که در برخی دیگر از آیات قرآن همچون آیه 17، 36-37 انفال، 126-127 سوره نحل، و
62 سوره نور در باره غزوه احد و درسهای آن سخن گفته است. در آیات سوره آل عمران
مجموعهای از مسائل از قبیل سستی در رای، )طباطبایی، همان: 4/44) تنازع و اختلاف، اضطراب فکری و بد گمانی به
خداوند، ، (ابن عاشور، پیشین:3/ 257) یاس از پیروزی، (مکارم، پیشین: 3/ 133) سلب
مسئولیت از خود و مقصر جلوه دادن پیامبر در شکست ظاهری، (ابن عاشور، همان: 3/ 258)
و اندک شمردن ثمره جنگ و مقاومت را خداوند به جبهه مسلمانان نسبت داده است. در آیه
154 آل عمران يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ آل
عمران/154 قرآن کریم با اشاره به دو طایفه از مسلمانان، از سوء ظن و گمان بد یک
دسته از آنان به خداوند خبر میدهد تا جاییکه انديشههاى شرك آميز جاهليت در
افكارشان رخ نمود و میگفتند: هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ. احزاب/154 آيا
براى ما- در اختيار ما يا به سود ما- از حق يا فرمان و تدبير امور بهره و خيرى
هست؟ اين استفهام نمودار اضطراب فكرى و يا دريافت نابجا و انديشه جاهليت آنان است
كه گمان مىكردند همين كه پيامبرى است و وحى و نبوتى، تدبير و مسير خدا به دست او
و پيروان وى مىباشد. (طباطبایی، همان:4/47 و طالقانی، 1362:5/387) جمعی از
مفسران فاعل یظنون بالله را منافقین دانستهاند که در جبهه مسلمانان حاضر شده
بودند (طوسی، پیشین:3/ 23 و ابن عاشور، پیشین: 3/ 257) و برخی دیگر معتقدند که
یظنون بالله دسته دیگری از مومنان و مسلمانان بودند و منظور، از مؤمن بودنشان تنها
همين است كه جزء منافقين كه خداى تعالى در آخر گفتار با جمله وَ لِيَعْلَمَ
الَّذِينَ نافَقُوا وَ قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ
ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالًا لَاتَّبَعْناكُمْ آل عمران/167 به شرح حالشان پرداخته، نبودند. منافقين آنهايى
بودند كه از همان اول امر و قبل از شروع جنگ از مؤمنين جدا شدند و خود را كنار
كشيدند.(طباطبایی، همان:4/50)
نتیجهگیری:
محتوای این مقاله در دو بخش توضیح
مفهومی و تبیین چالشها و تنگناهای مقاومت ارائه شد. در بخش اول با توجه به آراء و
نظریات اهل لغت و مفسرین گفته شد که مقاومت دارای معانی مختلفی از قبیل اعتدال،
توسط و دوری از افراط و تفریط، ثبات و پایداری و نیز استمرار و ملازمت است که با
توجه به گفتار لغویین و نیز روایات وارده در ذیل آیات، معنای استمرار و ملازمت
ترجیح داده شد. در بعد دوم نیز تبیین شد که مقاومت مثل هر پدیده مثبت دیگر، گاه با
برخی چالشها و مشکلات مواجهه شده است. تزلزل و تردید در تواناییهای درونی و باز
تولید شبههها و تردیدهای گوناگون، ناتوانی در تصمیم گیری و سوء ظن و بدگمانی به وعدههای الهی به عنوان برخی
ازچالشهای مقاومت از نگاه قرآن کریم یاد شد و در نهایت به صورت موردی به غزوه احد
و آیات مرتبط با آن، به عنوان یکی از رخدادهای درس آموز صدر اسلام اشاره شد.
مقوله مقاومت پدیدهای مستمر و
همیشگی در مسیر زندگی انسان است و اختصاص به یک مقطع زمانی و یا جغرافیای خاصی
ندارد و از نگاه قرآن چنینن نیست که روزی بر پیروان حق بگذرد و مقاومت نباشد. امید
که جامعه اسلامی ما و در سطحی وسیعتر دنیای اسلام با تکیه بر عنصر ایمان و الهام
از آیات الهی ضمن شناخت عمیق چالشها و تنگناهای مقاومت، بر تمامی آنها فائق آید.
منابع:
1.
ابن
أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، قم،
کتابخانه آیت الله مرعشی، 1337.
2.
ابن اثیر، النهاية
في غريب الحديث والأثر تحقیق محمود محمد الطناحي، قم، مؤسسة إسماعيليان للطباعة
والنشر والتوزيع، 1364ش.
3.
ابن
بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، محقق على اكبر غفاری، قم، دفتر انتشارات
اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1403 ق.
4. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و
التنوير، بیروت، التاریخ العربی، 1420ق.
5. ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو،
تفسير القرآن العظيم( ابن كثير)، تحقيق: محمد حسين شمس الدين، بيروت، دار الكتب
العلميه منشورات محمدعلى بيضون،1419 ق.
6. ابن هشام الحميرى المعافرى، السيرة النبوية، تحقيق مصطفى
السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة،بىتا.
7. أبي هلال العسكري، الفروق اللغوية، قم، مؤسسة النشر الإسلامي
التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1412.
8. اندلسى ابو حيان، محمد بن يوسف،البحر
المحيط فى التفسير، تحقيق: صدقي محمد جميل، بيروت، دار الفكر،1420 ق.
9. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى
تفسير القرآن العظيم، تحقيق: على عبدالبارى عطية، بيروت، دارالكتب العلميه،1415
ق.
10. بحرانى، سيد هاشم،البرهان فى تفسير
القرآن، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة- قم، تهران، بنياد بعثت، 1416
ق.
11.تهرانی، مجتبی، سلوک عاشورایی، تهران، موسسه فرهنگی پزوهشی
مصابیح الهدی،1391.
12. جعفریان، رسول، مقاله
مستقیم رفتن یا استقامت ورزیدن، 1392، منتشر شده در https://www.khabaronline.ir/news/315664
13.جوادی آملی، تفسیر تسنیم، قم، نشر اسراء، 1387.
14. جوهرى، اسماعيل بن حمادالصحاح- تاج اللغة و
صحاح العربية محقق احمد عبد الغفور عطار1410 ه ق.
15.دهخدا، لغت نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374.
16.ذوعلم، علی، تاملی در مفهوم چالش، ماهنامه زمانه، 1384، سال
چهارم، شماره 36.
17.راغب اصفهانى، حسين بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن،
بیروت، دار العلم، 1412 ه ق..
18. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق
غوامض التنزيل،بيروت،دار الكتاب العربي،1407 ق.
19.سبزواری، ملا هادی، شرح مثنوی، به کوشش مصطفی بروجردی، تهران، سازمان
چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
20. سبزوارى نجفى، محمد بن حبيب الله، ارشاد
الاذهان الى تفسير القرآن، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1419 ق.
21. سيوطى، جلال الدين،الدر المنثور فى
تفسير المأثور، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى،1404 ق.
22.
شريف
الرضي، محمد بن حسين نهج البلاغة، محقق صالح صبحي، قم، هجرت، 1414 ق.
23. صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى
تفسير القرآن بالقرآن،قم، انتشارات فرهنگ اسلامى، 1365 ش.
24. طالقانى، سيد محمود، پرتوى از قرآن،
تهران، شركت سهامى انتشار،1362 ش.
25. طباطبايى، سيد محمد حسين،الميزان فى
تفسير القرآن، قم،انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم،1417 ق.
26. طبرسى، فضل بن حسن،مجمع البيان فى
تفسير القرآن، با مقدمه محمد جواد بلاغى، تهران، انتشارات ناصر خسرو،1372 ش.
27. طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين،
سيد احمد حسينى، تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1375 ش.
28. طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى
تفسير القرآن، مقدمه شيخ آغابزرگ تهرانى و تحقيق احمد قصيرعاملى، بيروت، دار
احياء التراث العربى، بیتا.
29. عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، تحقیق
علی اکبر غفاری، تهران، انتشارات صدوق، 1360.
30.عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، موسسه انتشاراتی امیر
کبیر، 1369.
31. فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن
عمر، مفاتيح الغيب، بيروت، احياء التراث العربى،1420 ق.
32. فرات كوفى، ابوالقاسم فرات بن
ابراهيم، تفسير فرات الكوفى، تحقيق: محمد كاظم محمودى، تهران، سازمان چاپ
وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى،1410 ق.
33. فراهيدى، خليل بن احمدكتاب العين محقق دكتر
مهدى مخزومى و دكتر ابراهيم سامرائىقم نشر هجرت1410 ه ق.
34. قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحكام
القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو1364 ش.
35. گنابادى، سلطان محمد، تفسير بيان
السعادة فى مقامات العبادة، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1408ه ق.
36. ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و
المواعظ( لليثي) مصحح: حسين حسنى بيرجندى، قم، دار الحديث، 1376.
37.مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،
تهران، دار الكتب الإسلامية، 1404 ه ق.
38. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات
القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،1360 ه ش.
39. مغنيه، محمد جواد، تفسير الكاشف،تهران،دار
الکتب الاسلامیه،1424ه ق.
40. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه،
تهران، دار الكتب الإسلامية،1374 ه ش.
41. واسطى، زبيدى، تاج العروس من جواهر القاموس
مصحح: على شيرى، بيروت دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع،1414 ه ق.
سخنان رهبر معظم انقلاب از سایت
ایشان نقل شده است.http://farsi.khamenei.ir/
[1]. و التثبيت تمكين الشيء في مكانه بلزومه إياه. و قد يقال ثبت
يثبت ثبوتاً، و أثبته إثباتاً و تثبت تثبتاً، و استثبت استثباتاً، و ثبته تثبيتاً.
و رجل ثبت المقام: إذا كان شجاعاً لا يبرح موقفه، التبيان في تفسير القرآن، ج2،
ص: 298 ثبت الثَّبَات ضدّ الزوال، يقال: ثَبَتَ يَثْبُتُ ثَبَاتاً، قال اللّه
تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا
[الأنفال/ 45]، و رجل ثَبْتٌ و ثَبِيتٌ في الحرب المفردات في غريب القرآن، ص: 171 و
ضدّ نابودى و زوال، رجل ثبت و ثبيت فى الحرب- در جنگ پايدار، و مقاوم است. وَ
ثَبِّتْ أَقْدامَنا تعبير بالجزء عن الكل، لأن الأقدام هي التي يكون بها الفرار،
فتثبيتها إبعاد عن الفرار، و متى حصل الثبات كان النصر متوقعا، و الصبر متحققا.
التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج1، ص: 573
[2]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، ص: 418 كأنه بني بالرصاص
لتلاؤمه و شدة اتصاله و قيل كأنه حائط ممدود رص على البناء في إحكامه و اتصاله و
استقامته.
[3]. بيان
المعاني، ج5، ص: 463 «وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» ما في وعدهم بل ثبتوا عليه و
قاموا به و وقوه كاملا.
[4]. و كانَ الرَّجُلُ
يَكِيْنُ كَيْنَةً: خَضَعَ، المحيط في اللغة؛ ج6، ص: 334
[5]. علی علیه السلام: علیک بمنهج الاستقامه فانه یکسبک الکرامه و یکفیک
الملامه.
[6]. أن هذا أمر بالدوام على الاستقامة و هي لزوم المنهج المستقيم و
هو المتوسط بين الإفراط و التفريط و هي كلمة جامعة لكل ما يتعلق بالعلم و العمل و
سائر الأخلاق.
[7]. الاستقامة : الاعتدال .
[8]. والاستقامة الاستمرار على سنن واحد.
[9]. «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ» معناه ما استمروا لكم على العهد.
التبیان فی تفسیر القران، ج5/176.
[10]. فالمراد
بالاستقامة در آیه (ربنا الله ثم استقاموا) الاستقامة على الحق في جميع الأقوال و
الأفعال، و هو ملزوم العصمة.
[11]. لأن الشأن كله في
الاستقامة و نحوها قوله تعالى- إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا،أي
ثم ثبتوا على الإقرار و مقتضياته
[12]. الاستقامة الاستمرار على جهة الصواب. و متى كان الاستمرار على
وجه الخطأ لا يسمى استقامة. و معنى «فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ» استمروا لهم على العهد
مثلهم.
[13]. «فَاسْتَقِمْ» يا محمد «كَما أُمِرْتَ» أي استقم على الوعظ و
الإنذار و التمسك بالطاعة و الأمر بها و الدعاء عليها و الاستقامة هو أداء المأمور
به و الانتهاء عن المنهي عنه كما أمرت في القرآن «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ» أي و
ليستقم من تاب معك من الشرك كما أمروا عن ابن عباس و قيل معناه و من رجع إلى الله
و إلى نبيه فليستقم أيضا أي، فليستقم المؤمنون.
[14]. ان هؤلاء هم الذين التزموا في الحياة الدنيا بدين اللّه و شريعته
عقيدة و قولا و عملا، و هذا هو المراد من الاستقامة.
[15]. فكان
مما أنزل الله تبارك و تعالى في يوم أحد من القرآن ستون آية من آل عمران.